جدول جو
جدول جو

معنی روحی سمرقندی - جستجوی لغت در جدول جو

روحی سمرقندی
(یِ سَ مَ قَ)
از شاعران عهد ازبکیه بود و در سرودن قطعه دست داشت. این قطعه از اوست:
به پیر خرد گفتم ای راه دیده
که چون بگذرم من از این پرخطر پل
سویم دید از شفقت و گفت با من
پس از فکر بسیار و چندین تأمل
توجه توجه توجه توجه
توکل توکل توکل توکل.
(از تحفۀ سامی ص 151)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ سَ مَ قَ)
ملا طوطی سمرقندی. نام وی در تذکرۀ نصرآبادی آمده که به اسم سلطان بابر معمای ذیل را سروده است:
مهر رویش را چو لطف بی حد و پایان بود
در مه رخسار او بیند دل و حیران بود.
از مهر سین مراد است و لطف که پایان اوان باشد سلطانست، ودر مصرع ثانی از در، باب، خواسته و از ماه رخسار را. (تذکرۀ نصرآبادی ص 524)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ مَ قَ)
ابوالحسن نظام الدین یا نجم الدین احمد بن عمر بن علی سمرقندی، معروف به نظامی عروضی. از شعرا و نویسندگان قرن ششم هجری، و مصنف کتاب چهارمقاله است. از شرح حال و تاریخ تولد و وفات او اطلاع صحیحی در دست نیست. گویا در اواخر قرن پنجم در سمرقند ولادت یافته و مدتی از جوانی خود را در مولد خویش سمرقند به کسب علوم مشغول بوده، سپس بین سالهای 504 و 506 ه. ق. به خراسان رفته است، زیرا در سال 504 ه. ق. در سمرقند از دهقان ابورجا اطلاعاتی درباره رودکی کسب کرده و در سال 506 ه. ق. در بلخ به خدمت عمر خیام رسیده و در سال 510 ه. ق. در طروق طوس خدمت معزی را دریافته و شعر خود بر او عرضه داشته است، و در همین اوان گویا به خدمت آل شنسب اختصاص یافته و بعد از این تاریخ گاه بخراسان نیز سفر کرده است، از جمله در سال 530 ه. ق. مجدداً به نیشابور رفته و قبر عمر خیام را زیارت کرده است. و به سال 547 که مابین سلطان سنجر سلجوقی و سلطان علاءالدین غوری در صحرای اوبه در حدود هرات محاربه واقع شده نظامی نیز در لشکر غوریان حضور داشته و پس از شکست غوریه مدتی طویل در هرات مخفی گشته است.
اثر مشهور او کتاب مجمعالنوادر، مشهور به چهارمقاله است که اطلاع وی را در باب دبیری (انشاء) ، شاعری، نجوم و طب که موضوع کتاب و مقالات چهارگانه آن است، نشان میدهد. عروضی خود نیز شاعر بود، از جمله این چند بیت از اوست:
در جهان سه نظامییم ای شاه
که جهانی ز ما به افغانند
من به ورساد پیش تخت شهم
وآن دو در مرو پیش سلطانند
بحقیقت که در سخن امروز
هر یکی مفخر خراسانند
گرچه همچون روان سخن گویند
ورچه همچون خرد سخن دانند
من شرابم که شان چو دریابم
هر دو از کار خود فرومانند.
برای اطلاع بیشتر از شرح حال نظامی عروضی و اثر او، رجوع به کتاب چهارمقاله به کوشش محمد معین و نیز به تاریخ ادبیات در ایران از ذبیح الله صفا ج 2 ص 961 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ سَ مَ قَ)
ابوبکر بن محمد بن علی روحانی. از شاعران استاد قرن ششم است. نعت و اسم و نسب او را عوفی در لباب الالباب (ج 2 ص 282) ’الاجل الافضل تاج الحکماء عطارد الثانی ابوبکر بن محمد بن علی الروحانی’ آورده است. آذر در آتشکده (ص 333) وهدایت در مجمع الفصحاء (ج 1 ص 240) نیز گویا به پیروی از عوفی اسم او را ابوبکر بن محمد گفته اند. دولتشاه در تذکره الشعراء (چ هند ص 69) او را شاگرد رشیدی سمرقندی شاعر مشهور اوایل قرن ششم دانسته است، و این هیچ مستبعد به نظر نمی آید. تذکره نویسان بعد از او هم بر همین منوال رفته و همه آنان جز عوفی که اشاره ای به مولد او ندارد، وی را سمرقندی دانسته اند. از سال ولادت و وفات او اطلاعی در دست نیست لیکن بسبب شاگردی رشیدی سمرقندی شاعر اواخر قرن پنجم باید چنین پنداشت که دوران حیات او نیمۀ اول قرن ششم بوده، و در این صورت مداحی او از یمین الدوله بهرامشاه (512- 547 هجری قمری) درست به نظر میرسد. عوفی او را مداح بهرامشاه دانسته و آذر و هدایت مدح سلاطین دیگری را به وی نسبت داده اند، از آنجمله ’آذر’ گفته است که او مداح سلطان محمد خوارزمشاه نیز بود. علاءالدین محمد خوارزمشاه چنانکه میدانیم از سال 596 هجری قمری سلطنت خوارزم یافت و بسیار مستبعد است که روحانی تا دورۀ این سلطان زنده مانده باشد و شاید سلاطین خوارزمشاهی مقدم بر او را مدح کرده باشد. ابیاتی که از روحانی سمرقندی برجای مانده دلیل قاطع بر استادی و مهارت او در شعر ولطف طبع وی در تغزل و غزل و توصیف است. از اشعار اوست این چیستان که در تشبیه و توصیف قلم ساخته است:
چیست آن مرغی که چون منقار او تر میشود
چشم و گوش اهل معنی درج گوهر میشود...
تا بدست آید سخن راآب حیوان در جهان
همچوذوالقرنین اندر تیرگی در میشود
عقل جادوکار دوراندیش رنگ آمیز را
بند کردن باد را از وی مصور میشود...
او چه غواص است یارب زانکه چون او غوطه خورد
نور جان در بحر ظلمت آشناور میشود...
#
ای بناگوش تو داده ماه را نور و صفا
سرو مشکین طره ای و گلبن سیمین قفا
حلقۀ زلفت برنگ و شعلۀ نورت بروی
تیرگی را مایه آمد، روشنی را کیمیا
هست نقاش از هوای روی تو دست بهار
گشت عطار از کمند زلف تو باد صبا
آسمانی، بهر آن سیمابگون بندی کمر
آفتابی، بهر آن زنگارگون پوشی قبا
تا ترا روی چو خورشید است ما را عار نیست
همچو نیلوفر در آب دیده کردن آشنا
چشم جز در چهرۀ خوب تو نگشاید خرد
از برای آنکه تو ماهی و او مردم گیا
ای ز بهر جان خلقی بیدل و خسته جگر
چشم بی آب تو داده آب شمشیر جفا...
(از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 صص 610- 614 به اختصار). و رجوع به مجمع الفصحاء چ سنگی ج 1 ص 240 و تذکرۀ دولتشاه چ هند ص 69 و آتشکدۀ آذر چ سیدجعفر شهیدی ص 341 و لباب الالباب چ لیدن ج 2 ص 282 و تعلیقات سعید نفیسی بر لباب الالباب چ 1335 صص 728- 733 و فرهنگ سخنوران تألیف خیامپور و قاموس الاعلام ترکی ذیل روحانی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
رضی سمرقندی. امیر رضی الدین علی برادر دولتشاه سمرقندی. از گویندگان قرن نهم هجری قمری و معاصر بابر شاه بود. به پارسی و ترکی از وی اشعاری باقی است. از آن جمله است:
با خیالش سرعتی در منظر جان خلوت است
نیست جز جان محرمی آن نیز بر در باش گو.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
و رجوع به تذکره الشعراء دولتشاه چ لیدن صص 455-456 و ریاض الجنه روضۀ 5 قسم 2 ص 829 و فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا